به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از گاردین، در سال ۱۹۶۲ جودی گارلند برای نقشآفرینی در فیلم «قضاوت در نورمبرگ» نامزد دریافت جایزه اسکار شد و آن را به عنوان آغازی جدید برای مسیر حرفهای کاری خود دید. او به عنوان یک بازیگر کودک وارد هالیوود شده بود و از همان دوران موفقیت اولیهاش تمام جنبههای زندگی او درگیر تلاشهایی مستاصل برای زنده ماندن در فضای بیرحم هالیوود شده بود.
او ازدواجهایی ناموفق با دیگر بازیگران ناموفق داشت، به مواد مخدر اعتیاد پیدا کرد و تهیهکنندگانش هم این وضعیت را بدتر میکردند و بالاتر از همه او همیشه اضطراب داشت که چطور میتواند ظاهر خود را کنترل کند. تمام این مشکلات نمادی از رابطه سمی او با هالیوود بود.
گارلند در خاطرات خود نوشت: «آیا این دستاوردها برای کسی که از نظر هالیوود بیش از حد پیر، چاق و غیرقابل اتکا بود که بخواهد پیشنهاد کاری دریافت کند خوب نیست؟»
فیلم بیوگرافیکی جدید «جودی» با نقشآفرینی رنه زلوگر به بررسی پایان غمانگیزی میپردازد که او بدون این که اطلاع داشته باشد به سمتش حرکت میکرد.
«جودی» به جمع لیستی از فیلمهای بیوگرافیکی هالیوودی میپیوندد که حسی از پشیمانی و جبران بدیها را در خود دارند. در این فیلمها تمام چالشهای نسلهایی قبلتر از ستارگان که تا حدود زیادی به خاطر سنشان کنار گذاشته شدند، به نمایش کشیده میشوند. فیلمهایی مانند «هنرمند» و «ستارگان فیلم در لیورپول نمیمیرند» هدفی قابل تحسین دارند: تجلیل از زندگیهای بازیگرانی که در پایان مسیر حرفهای کاری خود به شدت نادیده گرفته شدند. اما وقتی که خود هالیوود توجهها را نسبت به این مسئله جلب میکند که چقدر تغییر نکرده است، دریافت پیغامی مثبت از این فیلمها دارد سختتر از قبل میشود.
حتی بازیگری که ستاره فیلم «جودی» هست هم بعد از مدتها دوباره به سینما بازگشته است: دلیل غیاب او هم دقیقا همان چالشهایی بود که در هالیوود قدیمی وجود داشت و در فیلم به نمایش گذاشته میشود. زلوگر بعد از آن که پا به بازه مرگبار فراتر از ۴۰ سال برای زنان شد، از بازیگری عقب کشید. او وقتی سعی میکند به حالت احساسی گارلند در پایان زندگیاش جان ببخشد از حسی آشنا از ناامیدی از حرفه و صنعت خود استفاده میکند. زلوگر در مصاحبههایی که برای فیلم انجام داد گفت آماده نقشهایی است که بلوغ او را به تصویر میکشند. حالا اینکه آیا استودیوها هم برنامههای مشابهی دارند یا خیر را باید صبر کرد و دید.
تعدادی از چهرههای کارکشته پرده بزرگ هنوز مخاطبان مشتاقی را جذب خود میکنند. مثلا فیلم «بهترین هتل هیجانانگیز مریگولد» با نقشآفرینی جودی دنچ، مگی اسمیت و بیل نایی که به اکتشاف در زندگی بریتانیاییهای بازنشستهای میپرداخت که در یک هتل هندی زندگی میکنند توانست بسیار فراتر از انتظارات ظاهر بشود و بیش از ۱۳۰ میلیون دلار در باکس آفیس جهانی بفروشد. فیلم «کلوب کتابخوانی» هم همین اعتماد را به قدرت بازیگران مسن آمریکایی از جمله جین فوندا، دایان کیتون و کندیس برگن کرد. هر دو فیلم توانستند امکان ساخت یک دنباله را هم پیدا کنند و رفتار صنعت نسبت به ریسکپذیر بودن با بازیگران مسنتر را نرمتر کنند.
اما به ازای هر پروژه سختی که با تعریف کردن داستانی پیچیده درباره سن بالا به این جامعه آماری سنی خوب خدمت میکند، هالیوود دو فیلم شوارتزنگر با شعارهایی مانند «بازنشسته شدن برای سوسولهاست» بیرون میدهد. مشخص است که پیشنهاد ساخت فیلمهای هالیوودی برای بازیگران مرد مسنتر که ستارههای دهه هشتاد میلادی هستند، همیشه وجود دارد. از ۱۵ فیلم پرفروش آن دهه تا به حال ۱۲ فیلم بازسازی شدهاند و بیشتر آنها طوری تولید شدهاند که سن واقعی بازیگر را بپوشانند. «رمبو ۵»، «ترمینیتور ۶»، «جان سخت ۵»، «ایندیانا جونز ۵» و حالا دومین فیلم «تاپ گان» همگی دارند از افسانه آمریکایی ابرمسنها سود میکنند.
اما برای عملی کردن این فرمول، هالیوود از کلینیکهای جوانسازی عجیب استفاده میکند، آن هم در عین حالیکه ستارههای زن دهه هشتاد را کنار میگذارد و مردان را با همبازیهای زن بسیار جوانتری همراه میکند. و حالا یک سلاح جدید به زرادخانه هالیوود اضافه شده است: تکنولوژی کاهش سن. حامیان این تکنولوژی باور دارند که سیجیآی و جلوههای بصری میتوانند مشکل را حل کنند. اما اتفاق محتملتر این است که تکنولوژی کاهش سن به هالیوود کمک کند مشکل پیدا کردن نقشهایی برای بازیگران مسنتر را از طریق حذف کردن نشانههای مسن شدن و نه قبول کردن آنها حل کند.
در گذشته پروژههای با بودجههای کم تا متوسط بیشتر از همه به ستارههای مسنتر خوشآمد میگفتند. بسیاری از عزیزان پردههای بزرگ که در دهههای چهل، پنجاه و شصت میلادی به اوج خود رسیده بودند با ایفای نقشهایی به یادماندنی در این نوع فیلمها خداحافظی کردند. از جمله آنها میتوان به کاترین هپبورن و هنری فوندا که در فیلم «برکه طلایی» نقش والدینی مسن را ایفا کردند، جان وین در نقش یک تیرانداز پا به سن گذاشته در «تیرانداز» و جولی کریستی در قالب زنی که با از دست رفتن خاطراتش دستوپنجه نرم میکند در «دور از او» اشاره کرد. مثالهای جدیدتر این مسئله هم نقشآفرینی رابرت ردفورد در «پیرمرد و تفنگ» و کلینت ایستوود در «حامل» هستند که هم از نظر هنری و هم از نظر بازرگانی توجه کمی دریافت کردند.
شاید مارلون براندو دقیقترین پیشبینیکننده آینده بود. او در پایان مسیر حرفهای کاری خود مجبور شد با کالاییسازی جوانی و قدرت فیزیکی هالیوود کنار بیاید. او خواستار کمک نخستین استفادهکنندگان از تکنولوژی جلوههای بصری شد تا نسخهای سهبعدی از صورتش بسازند چون باور داشت پس از مرگش استودیوها میخواهند یک مارلون براندو جوان را روی پردهها نگه دارند. او گفت: «شاید این نغمه قو همه ما باشد، حتی با وجود اینکه واقعی نیست و داخل یک کامپیوتر است». امروز به نظر میرسد که علاقه شدید هالیوود به تکنولوژی کاهش سن و درخواست آن از بازیگران مسنتر برای تسلیم شدن مقابل وسواسش نسبت به جوانی، این پیشبینی تیره براندو را تایید کند.
نظر شما